ای آسمان
منزل از یاد رفته ام
ببار امشب ببار
شاید اشک تو مرا غسل دهد و پاک سازد
شاید بارانت نقطه چینی شود تا به او برسم
تعریف زندگی عوض شده است
تا گریه نکنم نوازشم نمیکنند
تا قصد رفتن نداشته باشم نمیگویند بمان
تا بیمار نشوم برایم گل نمی آورند
تا کودک هستم باید همه را دوست بدارم
وقتی بزرگ شدم دوست داشتن را برایم جرم می کنند
تا نروم قدرم را نمی دانند و تا نمیرم نمی بخشنم
ای آسمان ببار
تا هرکس به اندازه ی پیاله اش پاک شود
ای چتر فروش چترهایت مال خودت
امشب می خواهم خیس شوم
پاک شوم تا شاید محو شوم
واز پلکان آبی به سوی او بروم
پروردگارا عاشقت هستم مرا دوست بدار...